Wednesday, January 14, 2009

شير و خورشيد



در ميزگرد ديشب راديو آمريکا يکی زنگ زده بود و می‌گفت ما در پرچم بيست و دو الله اکبر داريم و امروزه الله اکبر را با تروريسم می‌شناسند ولی ما اين گونه نبوديم نماد تمدن ما همان شير و خورشيد بود و چه و چه. مسعود بهنود نيز که ميهمان برنامه بود به شوخی گفت در دنيای پر مهر و رأفت امروزی حتی شايد از بابت شمشير همان شير و خورشيد گمان تندروی حکومت ببرند.کنجکاو شدم بدانم ريشه اين شير و خورشيد چيست و واقعاً چقدر نماد اين تمدن بوده است. از منافع خانه بودن دسترسی داشتن به کتابخانه‌ی عظيم‌الشان جناب ابوی است. بعد از قدری پلکيدن بين کتاب‌ها کتابی از کسروی پيدا کردم به نام «تاريخچه شير و خورشيد» چاپ شده در سال 1323 توسط دفتر پرچم به بهای هشت ريال. خود کتاب عتيقه‌ای است. کسروی در اين کتاب ابتدا مشهورترين افسانه در مورد نماد شير و خورشيد را نقل کرده است. می‌گويند شير نماد ارمنستان است و شاه عباس بعد از تصرف آنجا چنين نمادی را ساخته است که خورشيد همان ايران است که بر شير استيلا يافته است ولی طبق اسناد تاريخی شاه عباس هيچ‌وقت به ارمنستان لشکرکشی نکرده است و فقط در جريان جنگ با عثمانی گروهی از آنان را به مازندران کوچانده است و در ضمن شير فقط نماد يکی دو از شاهان ارمنستان (به مانند بسياری از ملل ديگر) بوده است. کسروی در فصل بعد در مورد جايگاه شير و نيز خورشيد بطور منفرد در فرهنگ ايران تحقيقی ارايه کرده است. در فصلی ديگر از جانب مورخی موثق به نام «ابن عبري» داستان اصلی شکل‌گيری اين نماد را آورده است:«غياث‌الدين کی‌خسرو پسر علاءالدين کی‌قباد که از پادشاهان سلجوقی آسيای کوچک و در سال 634 به جای پدر خود به تخت پادشاهی نشسته بود، دختر پادشاه گرجی را به زنی گرفت و چون گرجيان خوشرويند و آن دختر خوشروتر می‌بوده کی‌خسرو دل به او باخت و از سبک‌سری چنين خواست که پيکر او را بر روی سکه‌های سيمين (درهم‌ها) بنگاراند. ولی اين کار مايه‌ی آزردگی سخت مردم توانستی بود. زيرا گذشته از آن‌که پيکرنگاری بر روی سکه‌های سيمين شيوه‌ی شاهان اسلام نبودی و اين خود ناپاسداری شمرده شدی، نگاشتن پيکر زن يکباره با آيين اسلام ناسازگار می‌بود و جز دشمنی با آن دين به‌شمار نرفتی.از اين رو پيرامونيان کی‌خسرو به جلوگيری برخاستند. ولی چون کی‌خسرو سبکسرانه پافشاری می‌نمود، برخی از ايشان (گويا از ستاره‌شماران) چنين راه نمودند که پيکر شيری را نگاشته و روی آن رخسار همچون خورشيد آن زن را بنگارند که اگر کسانی به جستجو برخاستند و پرسش‌هايی رفت، گفته شود رويه طالع پادشاه است که هنگام زاييده شدن او خورشيد در برج اسد (شير) می‌بوده و همين کار را کردند و اين است آن شکل پديد آمد.»متن بالا به کلام کسروی است و منظور از پيکر همان تصوير است و ستاره‌شماران هم احتمالاً منجمان. به گفته کسروی سند فوق معتبر است و حکايت حقيقی شکل‌گيری اين نماد است.شير و خورشيد پس از اين توسط ديگر پادشاهان سلجوقی استفاده شد. مغولان و صفويان نيز بکار بردند تا در زمان قاجاريه که به تقليد از نشان دولتی اوپاييان دو نشان دولتی ساختند يکی شير و خورشيد و ديگری نشان ذوالفقار (اولی را فتحعلی‌شاه و دومی را محمدشاه) در همان زمان محمدشاه ذوالفقار را به دست شير دادند و تاجی بر سرش نگاشتند و شير و خورشيد امروزی شکل گرفت.کسروی نکته جالب ديگری نيز نقل کرده است «چيزی‌ که هست گويا برخی دولتيان می‌ترسيده‌اند که از سرپا ايستادن شير و شمشير به دست گرفتن آن گمان جنگجويی به دولت ايران رود، و آن را با حال ناتوانی دولت سازگار نمی‌ديده‌اند. از اين رو با سياست راه رفته بر روی نامه‌های وزارت خارجه و همچنان بر روی برخی سکه‌ها شير را خوابيده و بی‌شمشير می‌نگاشته‌اند. چنان که همين رفتار در وزارت خارجه تا پيش از زمان رضاشاه پهلوی نگه داشته شده بود و شيرها بر روی نامه‌های آن وزارت خوابيده و بی‌شمشير نگاشته می‌شد .»ه

No comments:

 
Locations of visitors to this page